هزارجور آدم با هزار خُلق و خَلقِ مختلف میآیند و در صفای صحنت مقیم میشوند ...
چه فرق دارد برای تو اما ...
نازِ آن مست ...
یا نیازِ این دست ...
وقتی که از کبوترها هم نمیگذری ...
بعدا نوشته سپیده:
تـو زنـدگـی حـرفهـایـی هـستــ ، که فقـط ِ فقـط ، بـایـَد بـروی "بـابــــ الجـواد" . . .کلمـه هـا را دانه کنـی ، دانه هـای ِ اشـکــ .بـِکِـشـانی شـان دنبـال ِ هـَم ،شبیـه ِ یکــ تـسبیـح ،بِـچـَرخـانی شـان تـوی ِصـورتـتـــ ،ذِکــر بگیـری ، و بـَعـد ،انگـار کـه تـسبیح پـاره بـشـود ،دانـه هـا بیـاینـد تـا بـِچـِکـَنـد روی ِ سنـگــهـای ِ حـرم . . .
بـاز هـم دَربـِدَر شـهر شـدم ، " ای نـور سـَلام "
بـاز هـم زائـِرتـان نیـستـم ،" از دور سـَلام "
- ۴۷ نظر
- ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۸