و در این ویرانی و اتاقی کوچک که در آن نیست دگر هیچ امید
من و یک میز قشنگ من و یک عالمه دیوار سفید
وشبی مهتابی و کویری که دگر آسمانش نشود علت یک خواب بلند
من و یک دفتر آبی بزرگ من و یک عالمه خط های سفید
کاش به پایان برسد دفتر آبی بزرگ
که در آن هیچ بجز درد دلم نیست ولی.....
من که میدانم این پنجرا باز است هنوز
سوی یک قاب قشنگ سوی یک آسمانی آبی
کاش آباد شود روزی این ویرانی
ومن عاشق بشوم عاشق یک آبادی....
بعدا نوشت سپیده:هه هه سلام .....
این اولین باره که دست نوشته های ای شکلیمو میزارم توی یه فضای مجازی
هه هه:)
امید وارم خوشتون بیاد ولی.........
- ۴۴ نظر
- ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۶